سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دبیرخانه ی علمی شعر هیئت

برای اطلاع از شرایط شرکت در بخش رقابتی سوگواره اینجا کلیک کنید



مطالب این پست برگرفته از وبلاگ آموزشی جوانه ها ست
( انشاالله در پایان ، مباحث به صورت یک جزوه PDF در اختیار دوستان قرار خواهد گرفت.)



لغزشگاه هفتم
دوزبانگی
پیش تر گفتیم، زبان شعر باید از دو ویژگی سلامت و روانی ( فصاحت) و زیبایی و رسانایی ( بلاغت) بهره مند باشد. وقتی شاعر به قواعد زبان بی توجه شود ممکن است به این لغزش کلامی دچار شود؛ لغزشی که دو بخش مجزا دارد:

الف) آمیختن زبان های معیار( نوشتاری) و گفتار
ب) آمیختن زبان ها و شیو بیان های متفاوت در یک شعر، که وحدت عمودی و انسجام شعر را از بین می برد.

بخش الف را در این بحث و بخش ب را در بحث شگردهای بیانی مطرح می کنم.

آمیختن زبان های معیار( نوشتاری) و گفتار، یا عوامانه
شعر را با زبان معیار باید سرود ( به جز ترانه که شرایطی متفاوت دارد) و در این راه،

- نباید از کلمات شکسته و عامیانه بهره برد.
- می توان از اصطلاحات مردمی بهره برد؛ تا جایی که به فخامت و متانت زبان، آسیبی نرساند.
- می توان بر اساس شرایط موسیقایی و یا شیوه ی بلاغی که در شعر انتخاب شده، اجزای جمله را جا به جا کرد و ...
حال به این نمونه ها توجه کنید و نشانه های ضعف زبان را بر اساس دوزبانگی بیابید:

1. بر اساس حذف میان اجزای گروه کلمات

-من ذلیلم (!)بیش از این خوارم مکن/ دوره گرد کوچه بازارم مکن!
( کوچه بازار، به جای «کوچه و بازار» آمده است؛ شاعربرای فرار از تنگنای وزن یا به دلیل بی تجربگی، به زبان عامیانه روی آورده و شعر را دچار عیب دوزبانگی کرده است! زبان معیار و زبان عوامانه)

 - قصه های غم و بی قراری/ باز اشک و محن، گریه زاری ( به جای گریه و زاری)

2. بر اساس اصطلاحات و تکیه کلام های مردمی

-شیعه تنها کربلا دارد، همین! /   یک نجف یک کربلا دارد همین!
( نیازی به توضیح عیوب این بیت هست؟)

-می نوشم از جام تو یارب، می، زیادی /   زیرا که امشب غرق شوری، شاد شادی

3. کاربرد تکرار و تأکید های زاید و حشو

 - باید بیاید عدل را برپا نماید/   میزان حق را با خودش معنا نماید
-خواهرم گردد در این جا پیر پیر/ می شود در دست دشمن ها اسیر

4. شکست واژه
-عده ای زن بود و یک لشگر عدو /   نیمه شب بود و منم در جست و جو
( منم ، به جای من هم به کار رفته است!)

- ای مست چشم هات تمام تمام شراب ها /  درحیرت از طلوع توأند آفتاب ها

لغزشگاه هشتم
کلیشه های زبانی
امروز در باره ی یکی دیگر از لغزشگاه های زبانی با شما سخن می گوییم؛ همه می دانیم که ذات هنر ( و بویژه شعر ) با تنوع و گستردگی زبانی  رابطه ای تمام عیار دارد و بی توجهی به تنوع کلام،

- اثر هنری را در سطح یک بیان مستقیم و معمولی نگاه می دارد،
-از جذابیت آن می کاهد ،
-مخاطب را از التذاذ هنری بی نصیب می گذارد،
-باعث ملالت مخاطب می شود.
کوتاه  سخن این که،  این عیب زبانی باعث دور شدن شعر از عالم هنر ( شعر واقعی و اثرگذار ) می شود.
کلیشه ی زبانی چیست؟
 هنرمند برای ارایه ی هنری اثر تدابیری می اندیشد، یکی از این تدابیر، تنوع  در به کارگیری ابزارهای هنری است...
-نقاش از رنگ های متفاوت بهره می برد
-عکاس، زوایای گوناگون را انتخاب می کند
-واعظ در کلام از آیه و حدیث، شعر و ضرب المثل و... استفاده می کند
شاعر نیز برای  رسیدن به این هدف  ابتدا تلاش دارد از « قالبی کردن کلام » پرهیز کند  و بر این باور است که باید در پی نو آوری باشد:
سخن نو آر که نو را حلاوتی ست دگر...
بنابر این، قرار نیست او از عناصر شعر به طور یکسان و در جاهای مشخص و از پیش تعیین شده استفاده کند مثلاً در هر بیت حتماً تشبیهی به کاربرد یا خود را ملزم کند که در همه جای شعر از ترکیبات جدید بهره گیرد. به یاد داشته باشیم هریک از عناصر و شگردهای بیانی در شعر، مثل ادویه ی غذاست و در حکم ابزاری برای تنوع و چاشنی ذوق! طبیعتاً در انتخاب چاشنی های غذایی بایستی حسن انتخاب داشت و میزان و اندازه ی آن را در نظرگرفت.

در مثال زیر نمونه ای از قالبی شدن کلام را می بینیم:

مضمون ِ عاشقانه ترین شعر ِِ باوری / همچون دم ِ مسیح  ِ غزل روح پروری
در کوچه های  ِ خلسهِ ی  ِ تصنیف های ِ عشق /  زیباترین ترانهِ ی  ِ گل های  ِ دفتری
با قصه های  ِ مشرقی اِی مست ِ بی قرار/اندیشهِ ی  ِ تغزل  ِ ا ِحساس  ِ  برتری
میلاد ِ لحظِه های  ِ شکفتن کِه می رسد/آیینهِ ی  ِ تجلی ِ خورشید ِ خاوری
اِی آشنای  ِ صبح  ِ غزل های  ِ خیس  ِ عشق/مضمون ِ عارفانِه ترین شعر ِ باوری

1.     آنچه در خوانش اول از این شعر به چشم می آید،  کاربرد فراوان « کسره ی اضافه »  در این شعر است؛ وفور این کاربرد باعث ایجاد کلیشه ی بیانی شده است.
2.     کسره های اضافه بین دو ترکیب آمده است؛ به عبارتی دیگر، کلیشه ی زبانی واقعی به دلیل ترکیب سازی های بی حد و بی قواره ی شاعر است؛ ترکیباتی که گاه خنثی است و بی تآثیر مثل: کوچه های  ِ خلسه، مست ِ بی قرار، تغزل  ِ ا ِحساس  ِ  برتر /     در کوچه های  ِ خلسهِ ی  ِ تصنیف های ِ عشق /     زیباترین ترانهِ ی  ِ گل های  ِ دفتری /  با قصه های  ِ مشرقی اِی مست ِ بی قرار/   اندیشهِ ی  ِ تغزل  ِ ا ِحساس  ِ  برتری
انگار شاعر قالبی پیش ساخته ( اسم –ِ اسم ) را در نظر گرفته و هر واژه ای را یافته  دراین قالب ریخته است! بی آن که به تنوع زبان توجه کند و از خود بپرسد مگر شاعری،   صرفاً ترکیب سازی است؟
3. کلیشه ی زبانی صرفاً در ترکیب سازی بروز نمی یابد این ویروس به شکل های متفاوتی - به میزان بی توجهی شاعر و نیز انتخاب واژگان و چینش او بستگی دارد – در شعر پیدا می شود.

نمونه یک :در این شعر، یکسانی هجای قافیه ها باعث بروز این عیب شده است:
در میان وصف نامت واژه ها تحقیر شد /  آفرینش بر وجودت لایق تفسیر شد
قافیه های بعد آن نیز بدین ترتیب است: تقدیر، تکبیر، تعبیر
اما این بیت از کلیشه ی زبانی در قافیه دور مانده است:
جاهلیت ها فنا شد بت پرستی ها شکست / بوی گل های محمد عطر عالمگیر شد    

 نمونه دو :  در این شعر، یکسانی نوع تشبیه، شروع مصراع  با حرف عطف « و » در کنار کاربرد  مصوت کوتاه « -ِ»  و ترکیب سازی  به کلیشه زبانی منجر شده است:
و روی شاخه ی خشکیده سیب یخ زده بود /  هوس که بین بهشت و فریب یخ زده بود
روح خسته ی من مثل پیکری عیسی / به روی جمجمه ی یک صلیب یخ زده بود
و عشق مثل مسافر تکیده و تنها /  کنار کنده ی نفرت غریب یخ زده بود
 و یک ستاره ی قطبی میان چشمانت / در استوای صداقت  نجیب یخ زده بود
از آن زمان که من و تو به عشق بوسه زدیم /و عشق بین طلسمی عجیب یخ زده بود
و مرگ مثل دو دست سیاه روی سرت /سکوت مثل صدایی مهیب یخ زده بود

لغزشگاه نهم
لغزشگاه های کسره ی اضافه

 می دانید که یکی از امکانات زبانی، ساخت ترکیبات اضافی یا وصفی است؛ مثلاً به این شعر توجه کنید:
چشمان خسته ی پدر
از غروب باغ بازگشته است...
در این شعر « چشمان پدر» و « غروب باغ» ترکیب اضافی و  « چشمان خسته » ترکیبی وصفی است. ترکیب سازی از شگردهای مهم زبانی است و باعث تنوع زبان شاعر و تمایز آن با دیگر زبان های شعری می شود.
این شگرد نیز مثل دیگر شگردهای شعری، قواعد ی مخصوص دارد و بی توجهی به آن باعث شکاف و گسل در زبان و معیوب شدن آن می شود. در این بخش به ابعاد مختلف این تکنیک زبانی می پردازیم.
ترکیبات زبانی با اهداف متفاوت و متنوعی  به کارمی رود:
1. انتقال حس یا مفهوم، وصف شیئ
2.  تنوع زبان
3. خلاصه گویی و ایجاز
4. ایجاد هنجار موسیقایی
5. ....
برای هریک ازین نمونه ها و لغزش گاه آن مثالی ذکر می کنیم:
( زیر ترکیبات خط کشیده شده است)
مثال یک
(انتقال حس یا مفهوم، وصف شیئ)
- وقتی که پلک پنجره ها باز می شود /  پایان انتظار من آغاز می شود.
مثال دو
(تنوع زبان)
چشم مرا دید و دل سپرد به فالم / دست مرا خواند و گریه کرد به حالم
مثل اناری که از درخت بیفتد / در تب و تاب رسیدن به کمالم
دو بیت، سه ترکیب دارد که هرچند هنری نیست به زبان، تنوع و فرم بخشیده است. اما با اطمینان خاطر باید گفت « رسیدن ِ به کمال» ترکیب نادرستی است و شاعر برای پرکردن وزن به این واژه کسره داده است.
نمونه های دیگر از کسره ی نابجا:
- وقتی امین مکه ملاقاتِ نور کرد...
( مقصود شاعر « نور را ملاقات کرد» است و فعل مرکب ملاقات کردن به این شکل نادرست به کاررفته است)
- از اشتیاق سجده ی ِ بر تربت حسین /  تا سالیان سال گرفتار پینه ای
( برای پر کردن وزن،کسره ی اضافی پس از « سجده » آمده است)
- رودم اما به ره بادیه باز  / شوق پیوستن دریا دارم
( کسره ی اضافه به جای حرف اضافه آمده است: پیوستن به دریا)

دلایل کاربرد نابجای کسره ی اضافه
الف) کاربرد کسره برای پرکردن خلا های وزن
-     در  همین هفته که بگذشت به هنگام گناه / یادم آمد که تویی شاهد ِ بر کارم، نه؟
-    وقتی پی هر آن چه به جز یار می روم، / فرصت برای عاشقی ِ با نگار نیست
-     بی احترامی ِ به علی؟ خاک بر سرم! / شرمنده ام که بسته شده دست یار تو
-     اصلا شما برادر و خواهر کبوترید /دل بستگی ِ بین شما عشق نام داشت
-    آب تشنه، فرات لب تشنه، از عطش ناکی ابوفاضل /فکر پیمان ِ با حسین انداخت، بین عباس و تشنگی حائل

ب) کاربرد کسره به جای حرف اضافه
-  شکرانه ی نفس زدن ِ بین روضه ها ( در بین )  /   هر لحظه نام فاطمه را جار می زنم
-  مسمار در سوخته تا هست گواهم / این قصه نیاز ِ خبری ناب ندارد ( نیاز به )
-  آیینه در محاصره ی هاله ای ز مه / ناچار ِ گریه بود و به ناخواه می گریست
- شگفت نیست که مریم شود پرستارت / که جبرئیل کمربسته ی ِ غلامی توست ( برای غلامی)
- بر دفاع ِ دین حق، این جنگ و صلح ( دفاع از ) /هردو با هم شد برابر، یا حسن

ج) کاربرد کسره،‌به دلیل برهم ریختن اجزای فعل مرکب : (لازم به ذکر است بین دو جزء فعل مرکب نباید هیچ فاصله ای بیفتد)
-  آیینه ام که ماتم رویت گرفته ام /  سنگ اجل مگر بکند حل ِ‌مشکلم ( حل کردن)
-  می کند در لیالی دیجور /قمر از روی او تلاوت ِ نور
- جای تو خالی است کنی یاری ِ مرا ( یاری کردن) /آن دم که پاره پاره شود پیکرم، حبیب
شروع  ِ حمد نمودم، که در همان آغاز / به فکر خانه خریدن، زدم به شهر و دیار
-   چگونه وصف ِ تو را با زبان شعر کنم؟( وصف کردن) / که از تغزل و از قطعه و قصیده سری
(شکل دیگر خوانش مصراع، که باز هم غیر قابل دفاع است: چگونه وصف، تو را با زبان شعر کنم)
-   رؤیت ِ حسنش نکردید و اسیرش بوده اید( رؤیت کردن) /برق نور از جلوه ی  روی منیرش بوده اید.


لغزشگاه دهم
حذف های بی جا و مُخلّ معنا

زبان به گوینده اجازه می دهد در مواردی به کمک قاعده ی حذف، با کاربرد کم ترین واژه، بیش ترین محتوا و پیام را انتقال دهد که آن را  ایجاز و فشرده گویی نام نهاده اند.
برخی شاعران به دلایلی از جمله تأثیرگیری از زبان عوامانه، ساده تر کردن زبان، و ...اقدام به حذف های بی جای رابط های کلامی می کنند که به اختلال در بیان منجر می شود.
برخی مصداق های بحث حذف های بی جا به قرار زیر است:

1.  حذف حرف اضافه و نقش نمای متمم از متمم  ( موارد حذف شده داخل پرانتز به جمله افزوده شده است )
نمونه ها:
-چشمش به توست عارف و عامی که ریخته /باران رحمتت ( بر )سر گل ها و خارها
 -تو اقیانوس توحیدی و ما همچون حباب این جا/نگاهت می کنیم اما سراپا ( با ) دیده ی حیران
- ابوتراب ( به ) ز دنیا رمیدنت نازم /  به نازبالش خاک آرمیدنت نازم!

2. حذف « را» نشان مفعول
نمونه ها:
-تو از بین تمام عطر گل ها /گمانم عطر نرگس ( را ) دوست داری
-صد فرات ( را ) آسان اسیر خود کند / در هجوم تشنگی عباستان

3. حذف واج
نمونه ها:
-رسول الله در آن حج آخر / ز رحل آمد فرو(د) در آن کرانه
-علی و فاطمه در جمع شما استاد (ه ا ) ند /پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید

 4. حذف بخشی از ارکان جمله به بهانه وجود قرائن ذهنی
نمونه ها:
- ( شیطان) شد زینت ملائکه و بی ولای تو /آن شش هزار ساله به جز گمرهی نیافت
( نهاد حذف شده است)
-ما دو ماهیم که خورشید بود اختر ما /آسمان چهره ی خود سود به خاک در ( خانه ی ) ما
( مضاف الیه حذف شده است)


لغزشگاه یازدهم
تنافر حروف و رمندگی
برخى از حروف زبان فارسى در هم نشینی (آن گاه که در کنار هم بنشینند) به جاى خوش آهنگى، ممکن است ناهنجارى موسیقایى ایجاد کرده، مخاطب را در خواندن شعر دچار مشکل کنند:

-یک طرف فوج ستاره، خفته در شولاى خون / یک طرف انبوهى از خورشید، روى نیزه‏ها
  (قرار گرفتن دو حرف «ف» در کنار هم، به نحوى تلفظ واژه را مشکل کرده است).

دو دهان داریم گویا هم چونى/ یک دهان پنهانْسْت درلب‏هاى وى
(سکون بى جاى سه حرف «ن»، «س» و «ت» تنافر ایجاد نموده است).

نمونه های دیگر:
-آن که از حلقه زلف تو جدا کرد مرا / خانه بردوش تر از غم چوصبا کرد مرا
-دل عیوق نسوزد دگر از هرم عطش /به لبش ساقی لب تشنه چو ساغر دارد
-حرا تاریک و ساکت بود و تنها / به سینه درد، سرد و سنگ خارا (؟)
-من که این جا هم چو سنبل سرو رعنا گشته ام / صدنگار نازنین گشتم اگر او ناز کرد(!)
-گو ز یارانت چه دیدی کاینچنین /قهرمانی و شدی خانه نشین


نوشته شده در چهارشنبه 91/5/18ساعت 6:6 صبح توسط دبیرخانه ی علمی نظرات ( ) |
Design By : P I C H A K